گردش+ کلوچه
سلام به پسر شیطون و بازیگوشم روز پنجشنبه صبح 19 دی مامی مانتویی که برام دوخته بود رو آورد و خودش هم زحمت دکمه هاشو کشید ( من حوصله ندارم خرابش میکنم ) واسه شما هم یه دستکش خیلی خوشگل آورد که هردومون سوپرایز شدیم. مرسی مامی خوشگلم میخواست زودی بره که نزاشتیمش از روز قبل مقدار خیلی کمی جوجه داشتیم چند تا سینه مرغ و ماهی هم شنیسل کردم که واقعا خوشمزه شده بودن هنوز اماه نبودن که شما سفره رو پهن کردی و خودت نشستی و به مامی هم اصرار میکردی بشینه و بخوره منم تند تند کارا رو انجام دادم و بابایی هم اومد و با هم غذا خوردیم عصری هم مامی رفت و ما هم رفتیم خونه باباجون و شام اونجا بودیم. اونجا فیلم هیس دخترها فریاد ن...